علی فیروززارع؛ ناصر شاهنوشی
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی فرضیه منحنی زیستمحیطی کوزنتس (EKC) در 33 کشور منتخب چهار گروه درآمدی دنیا در فاصله سالهای 1991- 2009 است. در این راستا از روش الگوسازی چندسطحی (سه سطحی) با در نظر گرفتن سطوح درآمد جهانی، کشور و سالهای مختلف استفاده شده است. یافتههای این پژوهش بیانگر لزوم بهرهگیری از الگوی چندسطحی در بررسی فرضیه مذکور است. بر اساس ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر بررسی فرضیه منحنی زیستمحیطی کوزنتس (EKC) در 33 کشور منتخب چهار گروه درآمدی دنیا در فاصله سالهای 1991- 2009 است. در این راستا از روش الگوسازی چندسطحی (سه سطحی) با در نظر گرفتن سطوح درآمد جهانی، کشور و سالهای مختلف استفاده شده است. یافتههای این پژوهش بیانگر لزوم بهرهگیری از الگوی چندسطحی در بررسی فرضیه مذکور است. بر اساس نتایج بهدست آمده از این الگو میتوان گفت در هیچیک از کشورهای چهار گروه درآمدی، فرضیه EKC رد نمیشود و بر این اساس کشورهای گروه درآمدی بالا، سطح تولید ناخالص داخلی سرانه نقطه عطف منحنی کوزنتس را گذراندهاند و در بخش نزولی این منحنی قرار دارند. این در حالی است که کشورهای گروه درآمدی پایین و کمتر از متوسط فاصله بسیار زیادی با سطح تولید ناخالص داخلی سرانه حداکثر آلودگی دارند و مادامیکه از نیروهای بازاری و غیربازاری استفاده بهینه ننمایند، در دام افزایش آلودگی در اثر افزایش تولید ناخالص داخلی باقی خواهند ماند.