میکائیل عظیمی
چکیده
یکی از مفاهیمی که همواره مورد توجه صاحبنظران توسعه قرار داشته، (عدم) تعادل بوده است؛ عدم تعادلی که در برشهای بخشی (به طور مشخص میان کشاورزی و صنعت؛ خدمات در آن مقطع هنوز به وضعیت برتر دست نیافته بود)، اجتماعی (میان شهر و روستا)، اقتصادی (میان تولید و مصرف یا تولید سنتی و تولید مدرن) و منطقهای (میان مرکز و پیرامون) شناسایی شده و در تقابل ...
بیشتر
یکی از مفاهیمی که همواره مورد توجه صاحبنظران توسعه قرار داشته، (عدم) تعادل بوده است؛ عدم تعادلی که در برشهای بخشی (به طور مشخص میان کشاورزی و صنعت؛ خدمات در آن مقطع هنوز به وضعیت برتر دست نیافته بود)، اجتماعی (میان شهر و روستا)، اقتصادی (میان تولید و مصرف یا تولید سنتی و تولید مدرن) و منطقهای (میان مرکز و پیرامون) شناسایی شده و در تقابل با یکدیگر و اثرات آنها بررسی شدند. اما علیرغم تلاشهای نظری و تجربی فراوان در تحقق توسعهای موزون (دارای عدم تعادل منطقهای کمتر)، کشورهای بسیاری از آسیبها، مخاطرات و دشواریهای برآمده از عدم تعادل منطقهای رنج میبرند.
این مقاله درصدد آن است تا به موضوع عدم تعادل منطقهای (تمرکز منطقهای) پرداخته و رابطه میان رشد در سطح ملی (کلان) و تمرکز منطقهای را مورد ارزیابی قرار دهد. در این راستا ابتدا با مرور نظریات ارائه شده در حوزه توسعه، تلاش شده تا پاسخ این نظریهها به رابطه مورد بحث شناسایی شود. سپس در ادامه با استفاده شده از تحلیل دادههای ثانویه، به ارزیابی این رابطه به صورت کمی اقدام کرده است. نتایج حاصل شده نشان میدهند که بحث عدم تعادل منطقهای در ادبیات متعارف اقتصادی از جایگاه اندکی برخوردار است. اما رویکردهای رقیب و غیرمتعارف، این موضوع را در کانون توجه قرار دادهاند. از طرف دیگر محاسبه شاخصها و تحلیل دادههای موجود حکایت از آن دارند که تمرکز منطقهای در ایران روندی افزایشی (هر چند بطئی) داشته و همبستگی منفی میان تمرکز منطقهای و رشد اقتصادی در سطح ملی، قابل انتظار است.