اکرم درتومی؛ مصطفی سلیمی فر؛ سعید ملک الساداتی
چکیده
یکی از مهمترین چالشهای بازار کار ایران پدیده ناهمخوانی تحصیل-شغل است که به صورت عدم تناسب میان نیروی کار تحصیلکرده و نیروی کار مورد نیاز مشاغل انعکاس مییابد. این مقاله دو هدف اصلی را دنبال میکند که هدف اول، سنجش ناهمخوانی تحصیل-شغل و هدف دوم، اندازهگیری عوامل مؤثر بر آن است. به این منظور، با استفاده از دادههای سرشماری عمومی ...
بیشتر
یکی از مهمترین چالشهای بازار کار ایران پدیده ناهمخوانی تحصیل-شغل است که به صورت عدم تناسب میان نیروی کار تحصیلکرده و نیروی کار مورد نیاز مشاغل انعکاس مییابد. این مقاله دو هدف اصلی را دنبال میکند که هدف اول، سنجش ناهمخوانی تحصیل-شغل و هدف دوم، اندازهگیری عوامل مؤثر بر آن است. به این منظور، با استفاده از دادههای سرشماری عمومی نفوس و مسکن که توسط مرکز آمار ایران انجام گرفته، به کمک طبقهبندیهای بینالمللی تحصیلات (ISCED) و مشاغل (ISCO) از روش تجزیهوتحلیل مشاغل و دیدگاه هنجاری استفاده شده است. همچنین بهمنظور تحلیل ساختار بازار کار در شهرستانهای کشور از رگرسیون فضایی استفاده شده است. نتایج بهدستآمده نشان میدهد که بازار کار ایران در فاصله سالهای 1375 تا 1390 دچار تغییرات ساختاری شگرفی شده است. بهگونهای که در سال 1375 ناهمخوانی به صورت تحصیلات فرونیاز بوده است که مهمترین دلیل آن کمبود نیروی کار تحصیلکرده دانشگاهی متناسب با نیاز بازار کار بوده ولی بهتدریج و با گذر زمان، همزمان با افزایش عرضه نیروی کار دانشگاهی و گسترش کمّی آموزش عالی این پدیده به تحصیلات فرانیاز در سال 1390 تبدیل شده است. علاوه بر این، افزایش در هر یک از متغیرهای شاخص تخصص منطقه، نرخ بیکاری استاندارد شده، سهم شاغلان مسن (50 سال به بالا)، سهم زنان شاغل و سهم شاغلان ساکن روستاها ناهمخوانی تحصیل-شغل را افزایش میدهد.